✍🏿 عبدالقادر برآهویی
در روزها و شب های سرد زمستان بسیار دیده ایم مردمانی گریزان از سرما، با سرعت طول و عرض كوچه و خیابان ها را طی می كنند تا هر چه زودتر به خانه برسند. شاید به امید آن كه در خانه و كنار خانواده، پناهنده گرمای بخاری، چراغ، شومینه و… شوند و بیاسایند!!
اما، در شهر من و در همین نزدیكی خانه هایی هست، سردتر از كوچه ها! و مردمانی كه بر خلاف دیگران میلی برای رفتن به خانه ندارند؛

  • كودكی ایستاده بر كنار دیوار، سر كوچه ای خلوت، و چشم در چشمان خورشید!! اما، گویا ستاره سوزان منظومه شمسی هم دیگر طاقت چشمان ملامت گر كودك بلوچ را ندارد! و خورشید هم یخ می كند و به سرعت در افق محو می شود.
  • كارگران ایستاده بر چارسو! در غروب سرد زمستان! كه اینك و پس از غروب هم میلی به بازگشت به خانه ندارند. شاید برای آن كه نگاه كودكان منتظر، به دستان خالی شان، سوزنده تر از شلاق باد سرد زمستان بر چهره های خسته و تكیده شان است!
  • و دختركی كه چسپیده به در نانوایی ، تن سردش را به گرمای تنور سپرده و نوبتش را به دیگران می بخشد!
  • و تیر آخر؛ خبری كه در سرمای زمستان چون آتش جهنم می سوزاند و خاكسترم می كند! «مادری از سرما یخ زد و مرد»!! آغوش گرم و پر مهر مادران آخرین پناه كودكان است. بمیرم برای كودكی كه آن شب آغوش مادر هم گرمش نكرد!
    نمی دانم! در سرزمین اسلامی ایران، چرا هیچكس از این «غم نمی میرد»؟! مگر ما مدعی اسلام علوی نیستیم؟! و چرا در سرزمین عاشقان صحابه از پیروان ابوبكر صدیق ندای ؛ كودكی به خود بلرزد و «من زنده باشم!؟» نمی شنویم؟! ما دین را چگونه فهمیدیم كه فقر و فلاكت مسلمان، نقصی بر آن وارد نمی كند؟! آیا این همان دینی است كه « كله پاچه گوسفندی ده خانه از پیروانش را می چرخید و به خانه اول باز می گشت»؟!
    و رزمنده مجروح در آستانه شهادت، لب تشنه همرزمش را بر گلوی خشك خود ترجیح می داد!؟
    و اینك ماییم و تاریخ!
    همه ما در این مرز و بوم دورانی سخت و طاقت فرسا را از سر می گذرانیم. اما ما فرزندان بلوچستان ایم! ایثار و از خودگذشتی میراثی است كه پدران این سرزمین برای مان به یادگار گذاشته اند! و ما پرورش یافته دامان پاك مادرانی هستیم كه با سنت حسنه « كاسه باجی» نداشته هایشان را با همسایه ها تقسیم می كردند!
    روزگار هر چیز را تغییر دهد، عاجز است از این كه آداب و رسوم مردمان بلوچ را عوض كند! و این ماییم كه روزگار را به آنگونه كه می خواهیم، تغییر می دهیم! اگر چرخ گردون بر مراد ما نمی چرخد، و مردمان ما محروم از شناسنامه و یارانه و نفت كوپنی اند، چه باك؟! ما كه زنده ایم! گرمای وجودمان را هدیه خانه های سرد كودكان بلوچ می كنیم. و هرگز نخواهیم گذاشت كودكی از سرما بلرزد! و حقیرند و درخور ترحم مردانی كه نتوانند گره از كار همسایه ای بگشایند! خوابیدن در خانه گرم آن هنگام لذت بخش است، كه كودكی در گوشه شهر از سرما به خود نلرزد! و نشستن بر سر سفره وقتی خوشایند است كه پدری سر سفره شام شرمنده كودكانش نشود! بیایید از زندگی خود لذت ببریم! با اهدای دبه ای نفت و یا قطعه ای نان !

https://t.me/mohseninmakki

488 بازدید

منتشر شده در تاریخ : ۱۳۹۹-۱۰-۱۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


تمامی حقوق طرح برای طراح محفوظ است. Copyright ©

طراحی شده توسط : عبدالماجد شه بخش