در روزهای میانی مردادماه، ابتلا به کرونا در زاهدان رو به کاهش است؛ اما خدماترسانی مؤسسه به مبتلایان قبلی و مبتلایان جدید همچنان ادامه دارد. در همین ایام، به مؤسسه خبر میدهند که در آخر خیابان رسالت چند نفر در یک خانه درگیر کرونا هستند و نیاز به دارو و درمان دارند.
عصر پنجشنبه است تزریقاتچی از خانه حرکت میکند. نزدیک مغرب به انتهای بلوار رسالت میرسد و با راهنمایی رابط از اولین کوچۀ کنار دکهها به سمت کوه بالا میرود و به مسجد امام حسن میرسد. آنجا توقف میکند و دوباره با هماهنگی رابط یکی از سهراه را انتخاب میکند و همچنان بالا میرود و هرچه جلوتر میرود شیب تند و تندتر میشود تا اینکه به انتهای کوچه میرسد. باید در یک شیب تند پراید بینفس را متوقف و پارک کند. ترمزدستی هم پاسخگوی این شیب تند نیست. خودرو را مؤرب پارک میکند تا به عقب برنگردد و پشت لاستیکها سنگ و آجر میگذارد.
تزریقاتچی و همسرش پیاده میشوند و ادامه راه را که باید پیاده بروند هم لغزنده و هم ناجور است. تزریقاتچی رابط را که آنجا حضور دارد به کمک فرامیخواند؛ داروها و کیف را دستش میدهد و خودش دخترش را بغل میکند و به کمک همسرش میشتابد؛ دستش را میگیرد و آرامآرام بالا میروند، خیلی مواظب هستند که سُر نخورند و نیفتند تا اینکه به منزل بیماران میرسند.
در این خانه 6 نفر مرد و زن به کرونا مبتلا شدهاند؛ در یک طرف حیاط برای آقایان و در طرف دیگر حیاط برای خانمها، برای آویزان کردن سرمها در دیوار بلوکی میخ فرومیکنند و تزریقات همه انجام میگیرد و بستههای دارو نیز تحویل آنها میگردد.
از آنجا باید به خیابان باقری در شیرآباد بروند. ساعتی از مغرب گذشته است آنجا میرسند. به منزل بیمار نزدیک میشوند؛ آنجا خیابان شلوغ است مردم سر خیابان نظارهگر هستند؛ دو گروه جوان با هم درگیر شدهاند و بهجانهم چاقو کشیدهاند و با پرتاپ سنگ به سمت همدیگر خشم و قدرت خود را به نمایش میگذارند. خانه بیمار هم در وسط همین معرکه است. تزریقاتچی با ترس و احتیاط با فاصله از محل درگیری، کنار خیابان توقف میکند و منتظر میماند تا خشم این جوانان فروکش کند و دو گروه درگیر از محل مورد نظر فاصله بگیرند تا بتواند به منزل بیمار برود؛ از آنطرف هم سرپرست بیمار زنگ میزند: کجایید؟ دیر کردید؟ حال مریضم خوب نیست، زود بیایید.
تزریقاتچی ماجرا را میگوید و آنها را منتظر میگذارد تا اینکه سرانجام ماجرا ختم بهخیر میشود و خدماترسانی به بیمار هم انجام میگیرد.
دیدگاهتان را بنویسید