یکی از آشنایان به تزریقات‌چی پیام می‌دهد: «سلام، آقای ……. به کرونا مبتلا شده است، حالش خیلی خراب است، دارو و دوا هیچی ندارد، لطفاً به دادش برسید.» تزریقات‌چی با هماهنگی مؤسسۀ خیریهٔ محسنین سبد غذایی و بستۀ دارویی برمی‌دارد و راهی خیابان یاسر می‌شود. به منزل بیمار می‌رسد، در می‌زند. پسرکی در را باز می‌کند. تزریقات‌چی می‌گوید به پدرت بگو فلانی برای شما دارو آورده و می‌خواهد شما را ببیند. پسرک باسرعت پله‌ها را بالا می‌رود و سریع برمی‌گردد و می‌گوید پدرم گفت من مریضم، خود را قرنطینه کرده‌ام، کسی را به‌حضور نمی‌پذیرم. تزریقات‌چی دوباره به پسرک می‌گوید به پدرت بگو فلانی می‌خواهد شما را ببیند و تزریقات شما را انجام دهد، بابت کرونا هم نگران من نباشید. پسرک دوباره بالا می‌رود و اجازۀ ورود می‌گیرد. تزریقات‌چی بر بالین بیمار می‌رود و سبد غذایی و بستۀ دارویی را تحویل می‌دهد.
شب، آن بیمار پیام می‌دهد: «السلام عليكم
بابت خدمات‌رسانی شما متشکرم و جزاکم‌الله خیرا.
یکی از فرزندانم هم با من مریض است، او گلایه کرد که بابا فقط برای خودت دوا خواسته‌ای! داروها را به دخترم دادم و مصرف شد. الان استخوان‌درد شدید دارد. بی‌خواب و بی‌حوصله‌ام. کم‌کم سرفه و تب هم هست.»
تزریقات‌چی وعده می‌دهد که فردا برایش دارو برساند، اما فردا جمعه است. به چند داروخانه شبانه‌روزی سر می‌زند، نمی‌تواند دارو تهیه کند. این روزها در شهر زاهدان کمبود داروست. با هزینه‌ای که مؤسسهٔ محسنین پرداخت می‌کند شنبه دارو تهیه می‌کند و به بیمار می‌رساند. بیمار از شدت تب و بدن‌درد دیگر توان حرف‌زدن ندارد، بی‌حال بر بالین افتاده است. با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شود، تشکر می‌کند و تزریقاتش انجام می‌گیرد.

240 بازدید

منتشر شده در تاریخ : ۱۴۰۰-۰۴-۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


تمامی حقوق طرح برای طراح محفوظ است. Copyright ©

طراحی شده توسط : عبدالماجد شه بخش